-
آخرین یادداشت خوش آمدید
یکشنبه 18 تیر 1402 22:36
خوش آمدید
-
آری اینچنین هست انسان
یکشنبه 18 تیر 1402 22:09
پر شکوه چو آسمان که آسمان بر آن آسمان بر نگاه ما چه جریان دارد بر آسمان چه غوغایی از دریای بیکران دریای زمین امتداد ش کجاست و آسمان انتهایش کجاست آسمان نهایت اوج اقتدار چه آفرینش زیبایی در چشمان انسان تفکر مایه نهال در بذر اندیشه درست درست اندر درستی اندر نهال بذر درست مزرعه ای که زمین آن آسمان آن آنی در آنی تفکر زآن...
-
/شب فانوسی/
یکشنبه 18 تیر 1402 22:03
/شب فانوسی/ روزگاریست که شکر خنده غمی میدارم از شکر خنده نمک در غم خود پندارم راهی که رود مرحم جانانه زآن دو سه بیتی غزلی میخوانم شب زفانوس اگر راه شد از بحر قلم چند بیتی زنو شعر زنو میدارم حسام الدین شفیعیان
-
/دفتر کاهی تاریخی/
یکشنبه 18 تیر 1402 22:00
/دفتر کاهی تاریخی/ مثال مغز مداد شکسته ام یک کاغذ پر از خط نانوشته ام کتاب را باز میکنی و من درون ورق های کاهی گذشته ام خط میخی قوز کرده در تکامل یک سنگم سنگ نوشته باستانی گم شده در دفتر صد برگم صدای بلبلی درون پیچک خود میپیچم درون غار تنهایی تاریخ دفتر پر از رازو و برگم حسام الدین شفیعیان
-
/چراغ قرمز زمین جایی در چهارراه زندگی.../
یکشنبه 18 تیر 1402 22:00
/چراغ قرمز زمین جایی در چهارراه زندگی.../ شهری در آهن در شهر آجر آجری بر مترسک غول پیکر آجرها مترسک شده اند شهر تاریک شده غم آجر شده سیم خارداری دور حصار قلب آدمک ها شهر جای پرواز آدمک ها شده میان خلوت شهر فریاد زدم باز که شهر را جای مزرعه کلاغ هم بی خانه شده کلاغ قصه ها آخرین مسافر شهرست مسافران شهر عقاب های تیز بال...
-
/زندگی از تولد تا تولد دوباره/
یکشنبه 18 تیر 1402 21:58
کودک درون رحم مادر در فکر چرخش دور زمینست بدنیا میاید انگار در پیچ تاب رفتن درون زمین هست انگار زمین بازگشت دوباره برای برگشتش نیست شاید جو جبر زمین اسیر درون آدمک های برون آمده هست مردی به مادرش زنگ زدو گفت بازگشت من بسوی کجاست مادر گفت بازگشت تو بسوی زندگی برای ابدیت هست من را تولد تو بود و بقیه آن نه دست من بازگشت...
-
/مجسمه از یاد رفته/
یکشنبه 18 تیر 1402 21:56
/مجسمه از یاد رفته/ مجسمه پارک از یاد رفته نیمکت خالی بر باد رفته تراژدی تلخ حرف زدن مجسمه با نیمکت بر وای رفته وا رفته دمر بر کاج رفته سپر بر تاراج رفته خسته از نگاه خورشید گرما زده پیش ماه رفته شلوغی خالی از تمدن زندگینامه ی قرن چند خسته تاریخ وفات سازنده مجسمه قبل تر از خود شخصیت بر باد رفته انگار مجسمه راه میرود...
-
/غروب کلاغ ها/
یکشنبه 18 تیر 1402 21:56
/غروب کلاغ ها/ غروب کلاغ ها روی سیم خاردار مرداب غروب تمامی جغرافیای کبوتران پریده از خارهای سیم دار شیب تاریخی رو به سمت فتادن خود ساختمان سیب گاز خورده ترین تاریخ سیب دار مارک پل سیب سکوت منور گوشی کامپیوتری ایکس وان تو کارگردان فیلم خرس های طلایی غم زده کلاغ های پاپیون زده پدر خوانده از مادر نزائیده گاد فادر های...
-
/پیانو وسط جنگ /
یکشنبه 18 تیر 1402 21:54
/پیانو وسط جنگ / تق تق ,سی لا سل فا می ر دو افتاده افتاده دو ر می فا سل لا سی پرچم پرچم لا سی دو ر می فا سل پیانو وسط جنگ سی یک سی دو سی سی سی چهار سی پنج سی شش سی هفت سی هشت شروع نت در جنگ خط انتهای نواختن سمفونی صلح فشنگ تق تق باروت خیس خورده کمپوت فشنگ خالی کنسرو تن خوراک لوبیا با ماست دبه روغن نفت آتشبار آذوقه ی...
-
/فصل رفتن ها/
یکشنبه 18 تیر 1402 21:53
اسطوره ی تاریخ کهن شوالیه ی درد های زمین قصه ی ماقبل از عدم بر ختم جایی در قصیده ی تبلور پنهان از زندگی پازلی از چند اپیزودیه غمبار از فصل زمستان تا پائیز تک نواز سمفونی مرگ قطعه ای از متینگ تنهایی بار شکستن ماضی های بعید هر چه قبل بود حال بعید تکرار فاعلاتن فاعلاتن های فالش مغز تمامیه مداد هایت برایت غم مینوازد نت...
-
کشتی و طوفان
یکشنبه 18 تیر 1402 21:51
ای کشتی زطوفان اگر رد کنی زساحل چو لنگر اگر پرت کنی زاستحکام کشتی مشو کاپیتان غرور اگر ورطه طوفان زخدا یاد کنی زآن در ورطه موجی غمین زخوشحالی زآن چون رد کنی زبهر خطر اگر این خطر رد کنی همیشه زخدا چون توجه کنی ببینی که دریا همی ساحلست که از آن تا به آن چون چو برگردی زدریا موجو طوفان به یاد خدا چون توجه کنی در آن گر...
-
تیک تاک ساعت
یکشنبه 18 تیر 1402 21:48
تیک تاک ساعت که میگه این غروب رخت بر میبنده توی یک ساعت شنی وسط نقطه غمینه هر دلی دارد هوایی این هوا بازم غمینه تیک تاک ساعت که میره باز هوا ماتم بگیره این غروب ماتم انگیز توی این قصه چنینه باز بگو با من غریبه حرف آشنایی چنینه این چنین خود در همیم باز در درون آینه غمینه درد را فریاد چه حاصل خود بگوید قصه همینه لالادل...
-
/نظر کن به دور گردش ایام.../
یکشنبه 18 تیر 1402 21:46
غمی در دور گردون هی نظر کن به دور گردش ایام نظر کن ببین آشفته گشت حالم زایام نگاهی بر دل آشفته سر کن ببینا تا به کی در خود چو نظر کن نظر بر حال ما کن گر گذر کن شگفتا از همه آشفته حالی غمی دیرینه آشفته زحالی نگاهی کن ببین قلبم شکسته دلم غم بارو غم در من شکسته نگارا ای فروزاننده چو پرتو چو در بارانو چو در باریدن اشک منی...
-
فانوس دریایی
یکشنبه 18 تیر 1402 21:44
موج میفشاند دریا میزند صخره میخورد دریا ساحلی دارد که فانوسکی شب برده در خود آن را میان تلاطم دریا موج میفشاند و درون خود سکوت هست تابوت درون آب تار میزند بر ان سمفونی جنگ اما صلح درونش سفید برده تابوت را دریا موج میخورد و تابوت میفتد درون اعماق آب بردگی ساحلی که میخورد تابوت را نقطه صفر دریا ساحل شنی هست اینجا درون...
-
شهری رویایی
یکشنبه 18 تیر 1402 21:43
یک سبد شعر برای کلبه ی تنهایی یک سبد واژه پر از حجم دردو کمی بارانی نغمه ای که مرا میبرد با خود به شهری رویایی آنجا باغبان داشت گلی و گیاهو دلی دریایی پشت پرچین اقاقی یک نفر شعر میخواند از غم واژه کمی حرف کمی گل میکاشت جای حرفم نبود طاقچه ی حجم هجایای کشیده روی کلمات پتک انگیز ترین خورد کننده داشت کلمه روی ردیف صبح...
-
پازل تفکرات
یکشنبه 18 تیر 1402 21:43
یک نفر پتک زمغزی زد گفت من عقاید زفکر خود فقط یک دیگر تبر زفکر او زد و یک دیگر گل زدو عقیده زد یکی مرحم فکر شد یکی رنج فکر آری جهان بعد فکرهاست جهان بر بعد فکر هاست میز گفتمان نجوم و فلسفه غربو شرق میز گفتمان عقاید نیامده از بطن عقاید بر هم صحبت جهان هست صحبت حرفهای دگر نوبرداشت از عقاید در بن شعر از برای هم نقطه نقطه...
-
گذر از پست مدرن
یکشنبه 18 تیر 1402 21:42
آسمان یا زمین برای تدافع فکر یا تهاجم فکر نه تهاجم فکر نه تدافع فکرو نه تخاصم فکر مرحم فکر مرحمت فکر مرحمی در فکر هنر پلویری نیست هنر بافتنی نیست هنر پوشیدنی بر فکرست میزان درستی فکر میزان شعرو میزان شاعری شعر گفتن مرحم هنر نشد درون هنرمند را گذران گذر کن از بند درون شعر فقط جای آن خوب را درست گفتن کافکا یا هدایت یا...
-
/رود و دریا/
یکشنبه 18 تیر 1402 21:40
در مسیر رود بود سنگلاخ ها رود زصخره زدو شد سیلاب ها آرزویش به دریا رسیدن میرفت در مسیر دریا چه بود سنگلاخ ها رود گلالود شد از سنگ خاک گرفته مدتی ماندو بو گرفت زسنگلاخ ها سد او شدن تا به دریا نرسد سد او که اندیشه دریا شدن ها خروش او باران میگرفت زسنگ شکستو شد همره دریاها شاعر-حسام الدین شفیعیان
-
/شهر قصه ات کجاست/
یکشنبه 18 تیر 1402 21:39
/شهر قصه ات کجاست/ شهر قصه دگری دارد هم بالا و هم پائینو زبری دارد شهر چراغ قرمز دارد عروس بخت شهر زیر آواز مردمک ها میخوابد اینجا پری دریایی یعنی برگشتن دریا دیگر کجای قصه هست وقتی در شهر خاموشی هست کجای شهر باید نوشت قصه را اینجا فصل دگر زندگی هست
-
نهال خوبی
یکشنبه 18 تیر 1402 21:38
چون نفس میرود زندگی میرود حاصل این نفس بهر چه میرود چون تفکر کنی در همین خود نفس پی بری کین چنین هم انسان میرود جسم در پی زندگی خود کجا میرود خاک گر شوی کیمیا میرود کیمیای خرد بهر خاک بذر شود بذر این از خرد در خاک کی رود چون تفکر زخاک نه جسم میرود چون تفکر کنی حاصلش پر کنی جسم اگر خود رود روح به کجا میرود جسم در...
-
/نثر بر پیچک بر مهر ورزیدن/
یکشنبه 18 تیر 1402 21:36
/ نثر بر پیچک بر مهر ورزیدن/ خان به خانو سطرو سطر برگ صد از برگ دگر دفتر از یک به صد سطر به خوانی چو به سطری چو تفکر بکنی چون تراوش به ذهن از تفکر بکنی خود تراشیو تراوش زافکار زبهتر بنمایی چون نمایی زخود در درون خود نمای برون از درون تراشیدن از مهر ور به سمتی به شمالو جنوبو مغربو مشرقی مشرق از هر طرف چون بنگاری نگاری...
-
/منم پاییز تویی رویش فصلی چون بهاران/
یکشنبه 18 تیر 1402 21:36
مثال برگی چو پائیزم غم انگیزم چو دریایی چه شور انگیز منم موجو تویی صخره منم پاییز تویی سر سبزی دشتی دلنگیز منم خورشید تویی ماهم منم نامه بر دلها تویی نامه نویس عشقها چو عشقی دریایی چو بارانی تو انگیزش رویایی منم فصل خزان زندگی تویی چون گل گلستانی تویی چون گل به بارانی تویی نورو تویی عشقو تویی شورو منم غم انگیز ترین...
-
/دیوار شهر/
یکشنبه 18 تیر 1402 21:35
/دیوار شهر/ روی دیوار شهر نوشته بودم از غمها چراغ قرمزی که میبرد زندگی را تا فردا میان چند رد شدن از کودک گلفروش که میزد ساز غمهایش را برای چراغی از رنگهای دگر چتر بهانه ای بود برای خیس نشدن اینجا باران دلتنگی هاست حسام الدین شفیعیان
-
/مستقیم رسالت/
یکشنبه 18 تیر 1402 21:34
/مستقیم رسالت/ وقتی رسالت را موش بخورد همه چیز ترس موش موش بخورد وقتی رسالت را آب ببرد تنگ ماهی را بی جان ببرد وقتی تقاطع رسالت اسم تابلو زده بشود درون بلوار را خاک و دودو طوفان ببرد دورن دو راهی بن بست تاریخست آخر هر کوچه بن بست باریک هست انگار ته هر بن بست فیلسوفی نشسته به شعر گفتن باد آنجا را با قایق ببرد خط...
-
/یک دفتر ناتمام پاک شده از تاریخ فکر فریز شده/
یکشنبه 18 تیر 1402 21:33
/یک دفتر ناتمام پاک شده از تاریخ فکر فریز شده/ آبگوشت خالی از بز باش آب شناور توی دیگ پر از خالی درجه کولر مقیاس دریچه ی تو خالی پشت پنچره سلطنت در جهان سرجوخه رایان قد کوتاه بلند شب های تنگ ماهی سفیر صلح کوچه ممیز دو مشروطی ستاره دار درون خود تانکر خالی تانک تانک جنگ پوشالی معاون وزیر دوندگی نخست وزیر سابق کشور نبوده...
-
/کلاغ و مترسک/
یکشنبه 18 تیر 1402 21:31
/کلاغ و مترسک/ تن زخم خورده مترسک وسط مزرعه وسط مزرعه کلاغ ها نوک زده بر غم زده کلاغ را مترسک چوب مزاحم مترسک در کلاغ خود شعر میشد کلاغ هم خانه را نوک شعر میشد کلاغی که مترسک میپراند مترسک هم کلاغ را خود تکاند برای این شعر مزرعه جای کلاغ شد مترسک آدمی چوبین نما شد مترسک را ببین در خود چه خوابست ببین مزرعه را کلاغ ها...
-
ساحل زمین بارانیست
یکشنبه 18 تیر 1402 21:30
درون نگاه بارانیست اینجا هوا هوایی طوفانیست برایت واژه ها را تکانده ام قصه اول خط شعری فانوسی در بیابانیست بتکان دریا را ماهی ها تکان خورده میخندند برای تن شدن آدمی قصه تنهائیست شوریده موجی میزند ساحل را بزن ساحل دریا چراغانیست بباران نقطه هایی را ستاره های دنباله دار کهکشانی درون زمین از زیبائیست حسام الدین شفیعیان
-
/شهر در تقاطع شعر/
یکشنبه 18 تیر 1402 21:30
/شهر در تقاطع شعر/ رستم رفت به میدان شهر اسفندیار بدید نشناخت انگار غم شهر حافظ که مولوی نشین شعر شده بود شوشو مولوی و برد یاد از راه آهن مرد پیرمرد صندلی نشین پارک استوار قلندری شده بود بر صندلی آهن مردی کاپیتان شده بود توی خط دوندگی میگفت بدوید نفس بکشید حالا دود ماشین کنار آهنگ مردی میگفت من زاپاتا شده ام سینما...
-
قطعات بهم ریخته
یکشنبه 18 تیر 1402 21:28
قطعات پازل گم شده دارد یک نفر هست کمی حوصله دارد شاید از غم درون خود بی حوصلگی چند بیتی غمو چند بیتی غزل درون سبدی غم میبافد یا پهن میکند گرمایش خورشید عجب فاصله دارد نگاه کن اینجا مدار غرفه ی حروف کلمات تازه از زمین هست زمین هم با خود چند بیتی گم شده دارد حجم سرمایش رفتن حجم خورشید تابیدن حجم سکوت لحظه ها تاب خالی...
-
ما درون یک توپ گم شده ایم...
یکشنبه 18 تیر 1402 21:26
نگاه کن درون تمدن زندگی ماشینی فرش دستی را نگاه کن یا زندگی ماشینی طرح قالی آدمها طرح خالی رد پای آدمی قاب مشکی قاب زرد قاب چند آدم آجری روبان های سیاه یکی روبان سفید یکی تولد مبارک مرگ یکی ماتم درون مرگ یکی درون خود مردن یکی زنده به دیگری تفکر دادن یکی اتاقک سیمانی قوطی زده یکی خانه ی پارک طبیعت زده زمین سطحش چقدر...